مقدمه:
در مطلب امروز مخاطب ما همه علاقمندان به موسیقی، تاریخ، فرهنگ و ادبیات هستند. امروز می خواهیم درباره موسیقی صحبت کنیم، اما نه موسیقی معاصر، موسیقی خیلی پیش از اسلام، موسیقی اشکانی و اینکه چطور این موسیقی در تار و پود زندگی مردم عادی در جریان بوده است.
منابع تحقیق درباره موسیقی اشکانی:
آنطور که مهشید فراهانی پژوهشگر موسیقی پیش از اسلام در ایران و بینالنهرین باستان در وبسایت علم نت می گوید، منابع مطالعه موسیقی اشکانی عمدتاً سه دسته هستند:
دیوان شاعران:
منظومه ویس و رامین که بر اساس متنی پهلوی توسط فخرالدین اسعد گرگانی به نظم درآمده از منابع مطالعاتی خوبی در زمینه موسیقی، آداب و رسوم، فرهنگ عامه، اصطلاحات و اعتقادات مردم دوره اشکانی به شمار می رود.
در منظومه ویس و رامین نام سازهای دوران اشکانیان گفته شده، مانند سازهایی که در جنگ استفاده می شده اند: کوس، نای، تبیره، دهل، صنج، شیپور، گاو دم و بوق. و با شرحی که اشعار می دهند متوجه می شویم که هر ساز در مرحله خاصی از نبرد وارد کارزار می شده است.
آثار باستانی به دست آمده از دوران اشکانیان:
حال بیایید موضوع را از وجه دیگری نگاه کنیم. در این بخش از توضیحات محسن ظهوری که در مطلب "موسیقی اشکانی و گوسان پارتی" در نشریه الکترونیک انجمن فرویدی آمده استفاده می کنیم. حاج قربان سلیمانی و پسرش علیرضا قربانی را "بخشی" می نامند که در خراسان به معنای موسیقیدان و فراتر از آن به معنای راوی، شاعر، نوازنده، سازنده ساز، استاد اخلاق و حافظ فرهنگ است.
رسول قربانی و عبدالعلی نوری نیز از بزرگان موسیقی آذربایجان هستند و آنها را "عاشیق" می نامند که چیزی در مرتبه همان "بخشی" خراسان است.
در این مطلب نگاهی به پیشینه کهن راه و رسم بخشی ها و عاشیق ها می اندازیم و برای این کار باید تاریخ دوره اشکانیان را ورق بزنیم و چون می خواهیم به داستان موسیقی در دوره اشکانی بپردازیم نگاهی به تعدادی از پیکرک های دوره اشکانی می اندازیم.
گفته می شود چیزی که این پیکرک در دست دارد یک ساز است، بعضی هم گفته اند که یک گرز است. این پیکرک در موزه لور است.
این پیکرک نوازنده نی جفتی است که ژاک د مورگان آن را در شوش پیدا کرده و ساز و صورت کمی نامشخص است.
همه اینها نوازندگان دوره اشکانی هستند و دارای ارج و قربی خاص در روزگار خویش بوده اند. آنها را گوسان می نامیده اند، موسیقی دانهایی در همان مقام بخشی و عاشیق.
نام آنها را چند باری در ادبیات پس از اسلام داریم، در آثاری مانند ویس و رامین که یکی از آنها برای شاه و همسرش می خواند. گرگانی نام او را "کُوسان" ذکر کرده ولی در آثاری مانند "همای نامه" و "مجمل التواریخ القصص" که نویسندگان هر دو کتاب ناشناس هستند، نام "گُوسان" برایشان آمده است.
وقتی والتر هنینگ، ایران شناس آلمانی با کنار هم گذاشتن دو تکه متن، نسخه ای خطی از خط مانَوی را به دست آورد، متوجه شدیم که نام درست آنها "گوسان" است، چرا که در متن به آنها اشاره شده بود. کسانی که در مدح پادشاهان و قهرمانان باستان سخن می گویند و نیز راویان حوادث و ماجراها بوده اند. شعر می گفتند، ساز می زدند و می خواندند تا قصه ها فراموش نشود. اینها همان کسانی هستند که تاریخ و فرهنگ را به نسل بعدی منتقل می کردند. شبیه آنها را می توان در سرزمینهای زیادی پیدا کرد، در ایران هنوز "بخشی" های خراسان و ترکمن، "عاشیق" های آذربایجان و حتی نقالهای شاهنامه را داریم که خود، حافظ قسمتی از سنت روایتگری هستند.
اینطور نیست که گوسان فقط از حماسه یک آواز می ساخت، بلکه باید آن را با ساز و لحنِ خواندن، پیش چشم مخاطب زنده می کرد.
این دو پیکرک از دو نوازنده احتمالاً اشکانی توسط هرمزد رسام در شهر قدیم بابل، در عراق کنونی کشف شد که وی آنها را به موزه بریتانیا داد. یکی از این دو پیکرک زنی است که چنگ می نوازد و دیگری مردی است که سنج می زند. لباس فاخری بر تن ندارند که نشان دهد در دربار و نزد شاه هستند. زن لباسی آستین کوتاه پوشیده و مرد مثل یونانیان پارچه ای دور کمر پیچیده است. اشکانیان از یونیانیان تاثیر می گرفتند و اختلاط فرهنگ را نادرست نمی دانستند. از طرفی ممکن است این پیکرک مربوط به سلوکیان و وارثان اسکندر مقدونی باشد. اما گفته شده که احتمال اشکانی بودنشان بیشتر است.
روی سر هر دویشان تاجی از گل دیده می شود که نشان می دهد یا الهه هستند یا در مراسمی خاص حضور داشته اند. ساز چنگ عموماً در مراسم درباری یا جشنهای مردمی سازی بوده که با موسیقی دلنشین خود خواننده را همراهی می کرده تا قصه اش را بگوید. همین موضوع در نقوش آشوری هم دیده می شود. پس حدس می زنند که این زن و مرد هم همین کار را می کنند. اما احتمالاً نه برای شاه و دربار، بلکه برای عموم مردم. مری بویس انگلیسی که در مورد گوسان دوره اشکانی تحقیق مفصلی کرده می گوید موسیقیدان های این دوره در میان مردم هم بوده اند. در عروسی ها، مراسم عزا یا حتی به صورت دوره گرد می زدند و می خواندند.
چیزی که بیشتر از همه در مورد گوسان ها می دانیم این است که داستانی را روایت می کردند. رد آنها را می توانیم در دوره مادها و هخامنشیان هم پیدا کنیم. اما در دوره اشکانی بود که آنها به ارج و قرب خاصی رسیدند. آنها در این دوره داستان هایی را از روزگار گذشته زنده نگه داشته اند تا در دوره های بعدی به دست کسانی چون فردوسی و فخرالدین اسعد گرگانی برسد تا بخشهایی از شاهنامه و ویس و رامین خلق شود. آنها مسئول حفظ فرهنگ و تاریخ بوده اند و آنرا استادانه اجرا می کردند تا ماندگار شود. فنی که در دوران ساسانی به شکوفایی می رسد تا آنطور که گفته اند، در دوره خسروپرویز توسط باربد به اوج خود برسد.
این هنر هنوز زنده است، نه فقط در میان اساتید بخشی و عاشیق و نقال و نه حتی نوروزخوانی های اساتیدی مثل اساتیدی مثل محمدرضا اسحاقی. بلکه جدیدتر، کسانی مثل محسن نامجو در موسیقی تلفیقی در برخی قطعاتش داستانی را روایت می کند. یا شهرام ناظری که تلاش کرد در موسیقی دستگاهی ایران شاهنامه خوانی کند. یا کیخسرو دهقانی که نقالی را در قطعه بانگ باستان کنار آواز گذاشت و حتی در سبکهای جدیدتر، علی سورنا را داریم که رپری است قصه گو.
نتیجه گیری:
آن چیزی که امروزه به دست ما رسیده، ناگهانی زاییده نشده و برایش هزاران سال زحمت کشیده شده است. فرهنگ و تمدن! آن چیزی که ما حتی نمی دانیم چه روزگاری را از سر گذرانده، افت و خیزهای فراوان داشته و به راحتی در دسترس ماست. یکی از اینها موسیقی اصیل است که همنشین دائمی فرهنگ بوده است و در این روزگار نیازمند حراست و مراثبت است. هر کسی به یک شکل می تواند از میراث گذشتگان حراست کند و آن را به نسل بعد منتقل کند. مسیری که شما از این میراث حراست می کنید چیست؟